۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

برنده یا بازنده؟!


همه ی ما دوست داریم که «برنده» باشیم و نه «بازنده» ولی آیا میل به «برنده» بودن تنهایی کافی است؟ با این که زندگی همواره توأم با پیکار نیست اما شاید بتوان آن را به ضحنه ی «بازی» در آن، رمز و رازی دارد.اگر «برنده» بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید، خواندن این سلسله مقاله ها، راهنمای خوبی برای شما خواهد بود.برنده می داند، که گاهی وقتها، پیروزی به بهای بسیار گرانی به دست می آید.بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است،در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده ارزیابی درستی از توانایی های خود داشته و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.بازنده از توانایی ها و ناتوانایی های واقعی خود, بی خبر است.
برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک می کند تا حل آن آسان گردد.بازنده مشکل های کوچک را آنچنان به هم می آمیزد که دیگر قابل حل شدن نیستند.
برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.بازنده احساس می کند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند بود.
برنده تمرکز حواس دارد.بازنده پریشان حواس دارد.
برنده از اشتباه های خود درس می گیرد.بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یاد گرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.
برنده می کوشد تا مردم را هرگز نیازارد،مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد.بازنده نمیخواهد به عمد، دیگران را آزار دهد اما ناخودآگاه، همیشه این کار را می کند.
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.بازنده ثروت اندوزی را هدف خود قرار می دهد. بنابراین، گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچ گاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند و هرگز برنده نمیشود.
برنده نسبت به فضای اطراف خود، حساس است.بازنده فقط نسبت به احساس های خود، حساس است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر